اما اتفاقی که چندی پیش در کشور آلمان روی داد موضوعی فراتر از این بود. چندی پیش یک زن محجبه در دادگاهی در آلمان با 18 ضربه چاقو به قتل رسید و به معنای واقعی کلمه قربانی شد. بنا به گفته یک شاهد سرانجام هنگامی که افسر پلیس برای کمک به او درصحنه حاضر میشود، به همسر مقتوله شلیک میکند.
دولت آلمان تنها بهدلیل اینکه حادثه دردادگاه اتفاق افتاده، قسمتی از مسئولیت این تراژدی را بهگردن گرفته و از پذیرفتن تمامی مسئولیت سرباز زده است. ماجرا از این قرار بود که یک نژادپرست بیگانهستیز آلمانی به این زن توهین میکند و این زن از او به دادگاه آلمان شکایت میبرد. در صحن دادگاه اما این مرد نژادپرست با چاقویی که معلوم نیست چگونه با خود به داخل دادگاه برده به سوی زن حمله کرده و او را میکشد.
در شرایط کنونی موضوعی که ناراحتی مصری ها را برانگیخته، هراس از عواقب این حادثه است و این عمل به نوعی نژادپرستی تعبیر میشود. هرچند که دولت آلمان اظهار تأسف کرده است، اما این اظهار تأسف هیچ دردی را دوا نکرد. آنچه خشم بسیاری از مصریها و مسلمانان کل جهان را برانگیخته این است که در این کشورها هیچگاه مردی با ریش بلند و پیراهن عربی بر تن نمیتواند یک چاقو را مخفیانه با خود وارد دادگاه کند.
با وجود اینکه مروهالشربینی مسیحی نبود اما 3 کلیسا برای او مراسم عزاداری برپا کردند و این اتفاق واکنشهای فرامذهبی به همراه داشت. در این میان اما عکسالعمل غیرعادلانه آلمان توجه بسیاری را جلب کرد.
من از پایه و اساس با نظر ساموئل هانتینگتون یعنی برخورد تمدنها مخالف هستم. در تمامی جنگهای تاریخ، دست سیاست در میان بوده و هنوز هم قدرت، زمین و ثروت را در میان میدان نهادهاند و تلاش میکنند تا سهم بیشتری برای خود بردارند. البته این موضوع در تخصص تاریخنویسان است اما تاریخ بشری جدای از تاریخ جنگ بوده و آن را ادبیات به رشته تحریر درآورده است و در لابه لای این تاریخ، نژادپرستی و تعصب و داستان افرادی که قادر به درک گوناگونی نیستند، میان دیگر موضوعات خودنمایی میکنند.
نژاد پرستان چندان باهوش نیستند، به همین دلیل حادثههای تلخ میآفرینند و موجب بدفهمیهای مضحک میشوند. سکولار و در عین حال دمکرات بودن به هیچ عنوان بد نیست و من بهشدت با تعصب در هر شکل و رنگی مخالفت میکنم. نکته جالب اینجاست که پس از قتل مروهالشربینی، هنگامی که مسلمانان در حال اعتراض به این جنایت بودند، حرف یک روزنامه غربی این بود که سیستم قانونی آلمان با سیستم مصر باید مقایسه شود، اما این دو قابل قیاس نیستند چرا که در مصر عدالتی حکمفرما نیست و هیچ کس هم نمیتواند چنین ادعایی کند.
اما آلمان کشوری دمکراتیک است که قانون در آن حکمفرماست. بنابراین تمرین برقراری عدالت برای آلمان امری ضروری است. البته عقیده و منظور حرف من این نیست که میبایست غرب را الگو قرار داد و حتی اگر لازم باشد برای عقیدهام میجنگم. یکی از اصول مهم دمکراسی توانایی در اصلاح اشتباهات است و آلمانیها حق این را دارند که درصورت لزوم دولت خود را تغییر دهند و این دقیقا چیزی است که مصریها از آن محرومند.
علیالاسوانی-نویسنده مصری